عموم كارشناسان سلامت روان بر نقش و اهمیت شادكامی در زندگی تاكید كرده و آن را از مهمترین علل ارتقای سلامت روان در افراد جامعه میدانند؛ با این حال، به نظر میرسد شادی، حلقه مفقوده سلامت روان در جامعه ماست؛ جامعهای كه در آن، روشها و بهانههای گوناگونی برای گریستن به رسمیت شناختهشده، اما روشهای ابراز شادمانی، بسیار محدود و مبهم است.هفته پیش، دكتر محمدرضا خدایی، رئیس بیمارستان رازی، با اشاره به اینكه اختلالات روانی
ساده میتوانند زمینه بروز بیماریهای روانی را ایجاد كنند، گفت: كاهش شادی در جامعه از مهمترین علل بروز این اختلالات روانی است و باید تلاش كنیم شادی و امید را در جامعه تقویت كنیم.او در گفتوگو با ایرنا افزود: متاسفانه در جامعه ما ارتباطات چهره به چهره كمتر شده و این روابط جای خود را به ارتباطات اینترنتی دادهاند و همین امر باعث شده كه روز به روز بر شیوع اختلالات روانی افزوده شود.اما باوجود نقش غیرقابل انكار شادكامی در زندگی آیا میتوان صرفا كاهش یا نبود آن را از مهمترین علل بروز بیماریهای روانی دانست؟ دكتر كوثر سیمیاریان، مسئول نشریه بینالمللی روانشناسی ایران، در پاسخ به این سؤال همشهری و با اشاره به این كه مسلما شادكامی در جلوگیری از بروز بسیاری از بیماریها موثر است، میگوید: اینطور نیست كه بگوییم نبودن شادی، فرد را كاملا در خطر بروز بیماریهای روانی قرار میدهد، چون در خیلی از جوامع شاهدیم افراد كمتر از خود واكنش شادی را بروز میدهند، اما مبتلا به اختلالات روانی هم نیستند. وی با تاكید بر این كه نباید اینطور بیان كنیم كه كاهش شادی از مهمترین علل بروز اختلالات روانی است، بلكه بهتر است بگوییم شادكامی و اختلالات روانی همبستگی بالایی نسبت به هم دارند، ادامه میدهد: تحقیقات نشان دادهاند كه شاد بودن مسلما در كاهش استرس، اضطراب و افسردگی بسیار موثر است، چون شادی و خنده منجر به كاهش هورمون آدرنالین و هیدروكورتیزون شده و استرس را كاهش میدهد و علاوه بر این، خنده یك حالت ورزش برای بدن هم هست، یعنی میتوان گفت حالت نرم دویدن را دارد و روی تمام واكنشهای بدن تاثیر میگذارد.مطالعات روانشناسى نشان مىدهد شادى یك حالت روانى است كه پس از برآورده شدن امیال انسانى ایجاد مىشود و شامل 3 جزء است: فراوانى و میزان عاطفه مثبت، میانگین رضایتمندى در یك دوره و فقدان احساسات منفى مانند افسردگى و اضطراب.دكتر سیمیاریان ضمن اشاره به تحقیقات انجام شده در رابطه با شادی و نقش آن در سلامت جسم میگوید: مطالعات نشان دادهاند فشار خون و ناراحتیهای قلبی در نتیجه شادی بهبود مییابند؛ مثلا در یكی از مطالعات كسانی كه در اثر فشار خون بالا مجبور به مصرف روزانه 2 عدد قرص فشار خون بودند، در نتیجه افزایش شادی تعداد مصرف این قرصشان تقریبا به صفر رسید.مطالعات در كشورهای غربی نشان میدهد در دهه 1950 مردم روزانه 18 دقیقه میخندیدند ولی الان مردم روزی كمتر از 6 دقیقه میخندند و همین امر موجب شده كه تحملشان در تحمل سختیها كم شود و دیدشان نسبت به امور زندگی منفی شود.به گفته مسئول نشریه بینالمللی روانشناسی ایران، نكته فراموششده این است كه امروزه نوع شادى كردن بین برخى از مردم بسیار سطحى و زودگذر شده به گونهاى كه آنها بعد از تمام شدن لحظههاى شادى، باز هم در غم خود فرو مىروند! در عین حال روانشناسان معتقدند كه تا به حال آنقدر كه به بیماریها و اختلالات روانی پرداخته شده و برای آنها انواع و اقسام درمانهای دارویی و غیر دارویی در نظر گرفته شده است، به وجه دیگر سلامت روان، یعنی همان احساس شادی در زندگی به اندازه كافی پرداخته نشده است. دكتر مهرداد متین راد، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی نیز با تاكید بر این كه در حال حاضر شادكامی یكی از اركان وجود سلامت روان در جامعه است، به همشهری میگوید: كسی كه از بهداشت روانی بالا برخوردار است، مسلما انسان شادی است و برعكس؛ اشكال كار بیشتر در روانشناسی سنتی است كه حوزه روانشناسی مثبتگرا را با پرداختن به بیماریهای روانی كاملا در حاشیه قرار داد چون در این روی سكه از روانشناسی این دیدگاه وجود دارد كه شادكامی در زندگی یك ضرورت انكارناپذیر است. دكتر متینراد نیز تاكید میكند كه نبود شادی را نمیتوان از مهمترین علل بروز اختلالات روانی دانست ولی هم میتواند علت سلامت روان باشد و هم معلول آن. وی علاوه بر شادكامی به همبستههای دیگر سلامت روان اشاره كرده و ادامه میدهد: یكی از همبستههای شادی، خندهدرمانی است كه منهای تاثیرات فیزیولوژیكی كه خنده دارد و میتواند منجر به ترشح سروتونین شده و احساس شادی را افزایش دهد، احساس تهدید هم در این شرایط كاهش مییابد.او اضافه میكند: علاوه بر این، هیجانات هم یكی دیگر از همبستههای مهم سلامت روان هستند.هیجان غم و شادی در این میان با هم مغایرند و همزمان با هم نمیتوانند وجود داشته باشند؛ یعنی كسی كه آگاهانه شاد است، مسلما نمیتواند غمگین باشد و برعكس كسی كه هیجان منفی دارد، بدنش در حالت دفاع و جنگ و گریز قرار میگیرد و این سبب میشود كه اثرات منفی شامل استرس افزایش یافته و بدن آسیبپذیر شود. شناخت هم، در علم روانشناسی با سلامتی همبستگی بالایی دارد. دكتر متین راد معتقد است: كسی كه میتواند زندگی خود را كنترل كرده و هدایت امور را بر عهده بگیرد طبعا شادكامتر از كسی است كه با شناخت منفی از پس هدایت امور خود بر نمیآید و اساسا شناختها وقتی مثبت هستند، جسم را نیز به سمت مثبت هدایت میكنند.البته در این رابطه نظریهای وجود دارد كه انسانها در شرایط مختلف محیطی هیجانهای مختلفی را تجربه میكنند و این باز تاكیدكننده همین مساله است كه هیجانات منفی برعكس هیجانات مثبت استرس را افزایش داده و در نتیجه شادی را از زندگی فرد بیرون میكنند. عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی به پژوهشهای متعددی كه در رابطه با شادی و نقش آن در سلامت روان انجام شده، اشاره میكند و میگوید: یكی از این پژوهشها تمام تحقیقات در مورد شادكامی در زندگی انسانها را مورد بررسی قرار داده و نتیجه آن این بوده است كه در تمام دنیا مردم به جای وجود 10 درجه شادی در زندگی، مردم فقط 6 درجه از آن را تجربه میكنند.اما در این میان آیا میتوان گفت خانوادههایی كه در آنها روابط خشك و رسمی وجود دارد، به طوری كه همین چارچوب خاص احساس شادی را در زندگی آنها كمرنگ كرده، اختلالات روانی بیشتری را تجربه میكنند؟به طور كلی اینطور نیست كه بگوییم در خانوادههایی كه پیرو قوانین رسمی و خاصی هستند و یا در چارچوب سنتی و بستهتری هستند، شادی كمتری را تجربه میكنند و این امر اصلا نمیتواند پایه علمی داشته باشد چون به طور واضحی تحقیقات ثابت كردهاند كه حتی در این گونه خانوادهها درجات ارتقاء سلامت روان خیلی بیشتر از خانوادههای دیگر است و اختلالات روانی به مراتب در آنها كمتر دیده میشود. دكتر متین راد توضیح میدهد: این اتفاق معمولا در خانوادههای طردكننده كه بیش از حد در اختیار فرزندان هستند، بیشتر دیده میشود، چون به طور كلی یكی از عناصر سلامت روان، احساس جریان داشتن در زندگی و سیال بودن است و در خانوادههایی كه این احساس از بین رفته و یك هدایتگر مثبت وجود ندارد، شادكامی از بین رفته و جای خود را به انواع و اقسام بیماریهای روانی میدهد.
-سمیه شرافتی-
https://www.nedayemehr.ir/images/news/lost-happiness-in-mental-disorders-nedayemehr.jpg
///