چنانچه میزان ابتلاء جوامع بشرى به یك موضوع خاص را یكى از معیارهاى اهمیت آن موضوع بدانیم به جرات مىتوان ادعا كرد كه پرخاشگرى از جمله مسائل عمده و با اهمیتى است كه انسانها از گذشته هاى دور تاكنون به صورت گستردهاى با آن سر و كار داشته و دارند. نگاهى گذرا به آمار خیره كننده و روزافزون جنایات و درگیرىهایى كه در جوامع انسانى به وقوع
به جاست در اینجا گفتار یكى از نویسندگان (مونتاگو 1976) را ذكر نماییم كه مىگوید: «اغلب معتقدند كه پرخاشگرى انگیزهاى است كه باید درباره آن بیشتر بدانیم; ما به یكدیگر حمله مىكنیم، آسیب مىرسانیم، و گاهى همدیگر را مىكشیم، در واقع ما با دشنام دادن یا كوشش در جهتبىآبرو كردن دیگران به صورت كلامى پرخاشگرى مىكنیم…» (1)
مىپیوندد – كه بخش عمدهاى از آنها ناشى از رفتارهاى پرخاشگرانه است – مؤید این ادعا است.
به موازات پیشرفت صنایع و علوم و متحول شدن زندگى بشرى، روابط انسانى نیز نسبتبه قبل پیچیدهتر شده است. در این راستا، مشكلات و معضلات روحى و روانى فراوانى در جوامع انسانى به وقوع پیوسته كه این امر ضرورت بررسى گسترده و دقیق موضوعات روانشناختى نظیر پرخاشگرى را ایجاب نموده است. به طورى كه امروزه پرداختن به موضوع پرخاشگرى منحصر به كتب روانشناسى نیستبلكه در دیگر حوزههاى علمىهمچون روان پزشكى، آسیبشناسى روانى، روانشناسى اجتماعى و حتى جرمشناسى كه یكى از شاخههاى حقوق كیفرى است، از جهات متفاوت مورد بررسى قرار گرفته است.
در چند دهه اخیر، موضوع پرخاشگرى توجه بسیارى از دانشمندان و متخصصان را به خود معطوف كرده است، به گونهاى كه دهها كتاب و صدها مقاله در خصوص این موضوع به چاپ رسیده است.
اثر حاضر نیز با استعانت از آثار و تحقیقات ارزشمند محققان این علم، برخى از علل و عوامل پرخاشگرى را مورد بررسى نموده است.
اما، پیش از بحث، ذكر این نكته ضرورى است كه «خشم» با «پرخاشگرى» تفاوت دارد; صاحب نظران معتقدند كه: «خشم یكى از هیجانات نیرومندى است كه دست آفرینش در انسان نهاده است و از سالهاى اولیه رشد، بروز مىكند و اغلب رفتارهاى پرخاشگرانه را به دنبال دارد». نتیجه آنكه پرخاشگرى هیجان نیستبلكه از آثار حالت هیجانى خشم است و براى فرونشاندن آن و معمولا همراه آن رخ مىدهد. (2)
پرخاشگرى و فرهنگها
صدق عنوان پرخاشگرى بر یك رفتار خاص بستگى به نوع فرهنگى دارد كه در یك جامعه حاكم است. و بدین جهت، امروزه در جوامع غربى به هر نوع تندخویى پرخاشگرى اطلاق مىگردد. در حالىكه، سابقا در همین جوامع مفهوم پرخاشگرى همراه با حمله به فرد یا شىء به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بوده است. همانطورى كه امروزه در كشورهاى آسیایى مفهوم پرخاشگرى این چنین است. (3) همچنین اینكه چه امرى سبب خشمگین شدن و رفتار پرخاشگرانه مىشود، بستگى به نوع فرهنگ جامعهاى دارد كه فرد در آن زندگى مىكند. به عبارت دیگر، مردم در همه جاى دنیا خشمگین مىشوند اما خشمگین شدنشان مطابق با قواعد فرهنگى جامعهاى است كه در آن زندگى مىكنند. (4)
نكته قابل توجه دیگرى كه در زمینه پرخاشگرى و فرهنگها مطرح است این است كه، در تمامى فرهنگها وجود منافع ضرورى براى حیات بشر در پرخاشگرى پذیرفته شده است لكن این امر هم قابل قبول همگان است كه در صورت عدم كنترل رفتار پرخاشگرانه چه بسا خطرات جبران ناپذیرى همچون قتل به وقوع پیوندد. بدین جهت، همه جوامع باید راههایى بیابند تا مانع از آن شوند كه اعضاى آن یكدیگر را بكشند یا به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازهاى كنترل مىكنند ولى از لحاظ ارزشى كه براى آن قایلند، در میزان محدود كردن آن با هم فرق دارند. براى مثال، در میان قبایل سرخپوست آمریكایى، كومانچىها كودكانشان را جنگجو بار مىآورند و حال آنكه هوپىها و زونىها به فرزندانشان صلحجویى و رفتار غیر پرخاشگرانه مىآموزند. در آمریكاى معاصر جوامع هوترى بر صلحجویى به عنوان شیوهاى از زندگى تاكید مىكنند و فرزندانشان را طورى تربیت مىكنند كه پرخاشگر نباشد. اصولا در فرهنگ آمریكایى براى پرخاشگرى و سرسختى ارزش قایلند (باندورا، 1973).
در فرهنگ اسلامى گرچه تجاوز و تعدى به دیگران از مصادیق پرخاشگرى به حساب مىآید و امرى نامطلوب شمرده مىشود لكن به افراد اجازه مىدهد در صورتى كه مورد پرخاشگرى دیگران واقع شوند از خود دفاع كنند البته به نحوى كه منجر به تعدى و ظلم نشود. (5)
تعریف پرخاشگرى
به نظر مىرسد ارائه یك تعریف براى اصطلاح پرخاشگرى كه مورد قبول همگان باشد امكانپذیر نیست زیرا نظرگاههاى متفاوت درباره اینكه آیا باید پرخاشگرى را بر اساس نتایج ملموس و عینى آن و یا بر اساس نیت و مقاصد شخصى افراد تعریف كنیم، باعث پدید آمدن تعریفهاى متفاوتى از پرخاشگرى شده است: برخى از روانشناسان پرخاشگرى را رفتارى مىدانند كه موجب آسیب دیگران شود یا بالقوه بتواند به دیگران آسیب بزند. این آسیب مىتواند بدنى مانند كتك زدن، لگد زدن و گاز گرفتن، یا لفظى مانند ناسزاگویى و فریاد زدن و یا حقوقى، مانند به زور گرفتن چیزى باشد. (6)
ایراد تعریف فوق این است كه نسبتبه برخى رفتارها كه پرخاشگرانه به حساب نمىآیند مانعیت ندارد. مثلا اگر كودكى هنگام بازى، اسباب بازى خود را پرتاب كند اما ناخواسته به فرد دیگرى برخورد كند، رفتار وى بر اساس تعریف مزبور، رفتار پرخاشگرانه به حساب خواهد آمد.
تعریف دیگرى كه براى پرخاشگرى ارائه شده استبر نیت فرد پرخاشگر تكیه دارد و پرخاشگرى رفتارى دانسته شده كه به قصد آسیب یا آزار رساندن از كودك سر بزند. برخى این تعریف را مورد نقد قرارداده و گفتهاند: نیت امرى عینى و ملموس نیست و مىتواند مورد تفسیرهاى گوناگون قرار گیرد. بسیارى از محققان تركیبى از این تعاریف را پذیرفتهاند و رفتارى را كه موجب آسیب دیگران گردد، پرخاشگرانه مىدانند، به ویژه اگر فرد بداند عمل او آسیب و آزار دیگران رابه دنبال دارد.
در مقام قضاوت نسبتبه تعاریف ارائه شده براى پرخاشگرى، به نظر مىرسد قصد و نیت در پرخاشگرى دخالت دارد و هر كس با علم حضورى از نیتخود آگاه است و مىتوان از راه آثار مشابه، آن را در دیگران نیز شناسایى كرد و از این جهت، وسیله قابل تفكیك از سایر نیتها و حالات درونى مىباشد. بدین ترتیب، اگر فرد رفتار خشنى را براى هدفى از روى عمد انجام دهد، رفتار وى پرخاشگرانه تلقى مىشود، چه از عواقب آن آگاه باشد و چه نباشد. (7)
پرخاشگرى و رفتار توام با جرات
باید به این نكته توجه داشت كه رفتار توام با جرات به عنوان رفتار پرخاشگرانه محسوب نگردد. گاه رفتارى از فرد سر مىزند كه به منظور كنترل و نظارت بر دیگران و بدون قصد آسیب رساندن است; مانند جلوگیرى كودك از اینكه مبادا كسى اسباب بازى وى را از چنگش به در آورد. این رفتار جرات ورزى است كه مردم معمولا بدون جدا سازى صحیح این دو اصطلاح، شخص با جرات را پرخاشگر به حساب مىآورند. براى نمونه، ممكن است كسى را كه در جستوجوى كالایى است و در این رابطه با دیگران برخوردى مصرانه دارد و به سادگى جواب رد را نمىپذیرد، پرخاشگر بدانند، در حالى كه او فقط با جرات است. با توجه به این تمایز است كه براى از بین بردن و جلوگیرى از ظهور رفتارهاى پرخاشگرانه در كودكان، تعلیم و عادت دادن راههاى جامعهپسند با جرات بودن پیشنهاد شده است. (8)
انواع پرخاشگرى
پرخاشگرى وسیلهاى: «اگر رفتارى در جهت رسیدن و دستیابى به هدفى خارجى انجام گیرد پرخاشگرى وسیلهاى تلقى مىشود». (9) بر اساس نظر برخى از محققین (بوس، 1966) در پرخاشگرى وسیلهاى از پرخاشگرى به عنوان روشى براى ارضاى سایر انگیزهها استفاده مىشود. مثلا شخصى ممكن است از تهدید استفاده كند تا دیگران را به انجام دادن خواستههاى خود وادار نماید، یا كودكى ممكن است از پرخاشگرى به عنوان روشى براى جلب توجه دیگران استفاده كند. (10)
بیشتر پرخاشگرىهاى اطفال خردسال از نوع وسیلهاى و براى تصاحب شىء مورد علاقه است. آنان با اعمالى مانند هل دادن در تلاشند تا اسباب بازى دیگران را به چنگ آورند و كمتر مواردى است كه به قصد آسیب دیگران و از روى عصبانیت اقدام نمایند. (11)
پرخاشگرى خصمانه: در صورتى كه پرخاشگرى به قصد آسیب دیگران باشد، خصمانه تلقى مىشود. تعریفى كه به نظر اكثریت مناسب است این است كه: «پرخاشگرى خصمانه هر نوع رفتارى است كه هدفش اذیت كردن یا آسیب رساندن به موجود زنده دیگرى است كه بر انگیخته شده است تا از این رفتار پرهیز كند. (بارون 1977).»
لازم بهذكر است كه پرخاشگرى خصمانه طیف وسیعى از رفتارها را برمىگیرد و ممكن استبدنى یا كلامى، فعال یا غیرفعال و مستقیم یا غیر مستقیم باشد. (بوس 1966). تفاوت پرخاشگرى بدنى با كلامى، تفاوت بین آزار جسمى و حمله با كلمات است. تفاوت پرخاشگرى فعال با غیرفعال، تفاوت بین عمل آشكار و قصور در عمل است و منظور از پرخاشگرى غیر مستقیم پرخاشگرى بدون برخورد رودررو است. (12)
میزان و سن شیوع پرخاشگرى وسیلهاى و خصمانه
پرخاشگرى در حقیقتیكى از نمودهاى رشد اجتماعى است; در پایان یك سالگى، حدود 46 درصد رفتارهاى اولیه همسالان را رفتارهاى پرخاشگرانه و متعارض تشكیل مىدهد. (برونسون 1981) پرخاشگرى یكى از ملاكهاى رشد اجتماعى است كه در كودك به اشكال مختلف از قبیل خراب كردن، برداشتن اسباب بازى كودكان دیگر، جیغ و فریاد زدن، گریه كردن، زد و خورد كردن و ناسازگارى و اختلاف ظاهر مىشود. (13)
سالهاى اولیه كودكى و سنین قبل از مدرسه، مملو از پرخاشجویى بوده و در آن بیش از سالهاى قبل و بعد رفتارهاى خصمانه مشاهده مىشود. در این ایام بیشتر پرخاشگرىها از نوع وسیلهاى است، در حالى كه، پس از طى دوره پیش دبستانى به نوع خصمانه مبدل مىشود و با رفتارهاى ناپسندى همچون یاوهگویى و تمسخر همراه مىگردد. زمانى كه كودكان دریابند كودك دیگرى قصد آسیب رساندن به آنها را دارد، احتمالا براى تلافى به جاى مضروب ساختن و خراب نمودن اسباب بازىهاى وى، خود او را مستقیما مورد حمله قرار مىدهند.
به موازات رشد سنى كودك، نحوه بروز حالت پرخاشگرى از حالت علنى و آشكار به صورت رمزى درمىآید. او سعى مىكند با درونىساختنخشم خویش، از برخوردهاى آسیب رساننده جسمانى و لحظهاى كاسته و به تدریجبا واكنشهاى غیر مستقیم، فرد مقابل را مورد شكنجه روانى قرار دهد. در سالهاى اولیه كودكى ظهور خشم سریع بوده و به زودى از بین مىرود، اما در سنین بالاتر، كودك فرا مىگیرد كه رنجش و غم خویش را در درون، محبوس ساخته و آن را در مدت مدیدى با انجام اعمال منفى گرایانه به ظهور برساند. (14)
پرخاشگرى مستقیم و غیر مستقیم: این تقسیمبندى براساس شناخت و عدم شناخت علت و یا علل پرخاشگرى صورت پذیرفته است. اگر علتیا علل پرخاشگرى روشن باشد، مثلا فرد دیگرى یا شىءاى باعثشده كه ما به مقصود خود نرسیم و ما هم آن عامل را مىشناسیم و از خود رفتار پرخاشگرانه بروز مىدهیم، در این صورت پرخاشگرى مستقیم اطلاق مىشود، اما در صورتىكه عامل پرخاشگرى را نمىشناسیم مثلا در اتوبوس به اشتباه با فردى برخورد مىكنیم و او شروع به پرخاشگرى مىكند، این نوع پرخاشگرى را كه زمینههاى قبلى دارد و در حقیقت تخلیه هیجانهاى قبلى است،پرخاشگرى غیرمستقیم مىنامند. (15)
ثبات پرخاشگرى
آیا پرخاشگرى دوران كودكى، در سالهاى بعد نیز ثابت مىماند و اثرى پایدار در طول عمر دارد؟ این سؤالى است كه عدهاى از پژوهشگران را به تكاپو انداخته است. در واقع ثبات پرخاشگرى، همانند ثبات هوش است; همانطور كه میزان هوش در كودكى مىتواند حاكى از سطح رشد شناختى آینده باشد،آگاهى از وضعیت پرخاشجویى كودك نیزآینهنسبتامناسبى براى مشاهده، تخمین و ارزیابى رفتارهاى آتى وى به حساب مىآید. به احتمال زیاد كسانى كه در سالهاى اولیه كودكىبه شدت پرخاشجو هستند، در دوران جوانى و بزرگسالى نیز چنین خواهند بود، و افرادى كه در كودكى عارى از این ویژگى هستند در دوران بزرگسالى كمتر پرخاشگر مىباشند.برخى از محققان طى تحقیقاتى كه رفتار600آزمودنىرادریك دوره 22 ساله از سن 8تا30 سالگى مورد مشاهده قرار دادند، دریافتند كسانى كه در 8 سالگى پرخاشگرى بیشترى داشتند، هنوز پس از گذشتسه دهه از عمر خود نسبتبه همسالانشان خشمگینانهتر عمل مىنمودند و به احتمال قوىازنظر محكومیتهاى كیفرى،بدرفتارى با همسر و تخلفات رانندگى نیز درسطح بالاترى بودند. (هیوسان و همكارانش 1984). (16)
تفاوتهاى جنسیتى در پرخاشگرى
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. این تفاوت در بیشتر فرهنگها و تقریبا در همه سنین دیده مىشود. پسرها بیش از دخترها پرخاشگرى بدنى و لفظى دارند (مك كوى و جكلین 1974و 1980; پارك و اسلابى 1983). از سال دوم زندگى این تفاوتها آشكار مىشود. براساس مطالعات مشاهدهاى در مورد كودكان نوپاى بین سنین 1 تا 3 سال تفاوتهاى جنسیتى از لحاظ تعدد پرخاشگرى بعد از 18 ماهگى ظاهر مىشود و قبل از آن اثرى از آن نیست (فاگوت و هاگان 1982). پسرها به خصوص هنگامى كه به آنانحملهاىمىشودیا كسى مخل كارهایشان مىشود، تلافى مىكنند. در یك مطالعه مشاهدهاى در مورد كودكان پیش از مدرسه، پسرها فقط اندكى بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولى دو برابر دخترها تلافى كردند. (به نقل از پارك و اسلابى، 1983).
چه چیزى این تفاوتهاى جنیستى را توجیه مىكند؟ در این مورد، هم توجیهات فیزیولوژیكى ارائه شده و هم توجیهات اجتماعى. بعضى از نظریه پردازان معتقدند كه ثبات تفاوتهاى جنسیتى كه در همه فرهنگها و همه حیوانات دیده مىشود، از شواهد محكم در اثبات دخیل بودن عوامل بیولوژیكى است. البته، مطالعاتى كه رابطه بین هورمونهاى جنسى و پرخاشگرى را مىآزماید نتایج مبهمى دربر داشته است. شاید اینكه پسر بچه بالقوه پرخاشگر استیا مىتواند آن را بیاموزد، علتى فیزیولوژیكى داشته باشد، ولى محققان در مشخص كردن اینكه نظام زیستشناختى تا چه حد در این مساله دخالت دارد، چندان پیشرفتى نداشتهاند.
تجربه اجتماعى پسرها و دخترها از لحاظ پرخاشگرى كاملا متفاوت است. پرخاشگرى بخشى از قالب رفتارى مردانه است و غالبا از پسرها انتظار رفتار پرخاشگرانه مىرود و به طور تلویحى تشویق مىشود. (17)
گرچه رفتارهاى پرخاشگرانه میان مردان و پسران شیوع بیشترى دارد اما بنا به گفته ابوحامد غزالى زنان زودتر از مردان خشمگین مىگردند. البته توجه به این نكته لازم است كه زنان و دختران گرچه زودتر عصبانى مىشوند اما در مقایسه با مردان، كمتر به رفتارهاى پرخاشگرانه اقدام مىورزند، و در این جهت تحمل بیشترى از خود نشان مىدهند (18)
نقش ادراك مقاصد دیگران در نحوه پرخاشگرى
كودك خردسال كه به تدریجشروع به شناخت انگیزههاى خود و دیگران مىنماید، براى این كه رفتار وى پرخاشجویى آشكار تلقى نگردد، راههایى را براى برخورد با این انگیزهها فرا مىگیرد. او ممكن است قبل از كسب این شناخت، از غریبهها بهراسد و فقط نسبتبه افرادى كه به گمان وى قادر به تلافى نیستند پرخاش نماید. البته این امر چه بسا كودك را به سوى كسب عادت پرخاش به افراد ضعیف و اجتناب از آن در برخورد با افراد قوى سوق دهد. گرچه كودكان به موازات رشد، در پى بردن به نیات دیگران توانایىهاى روزافزون كسب مىنمایند، اما در شناخت صحیح نیات دیگران با یكدیگر تفاوت دارند. برخى از آنان به ویژه كودكان بسیار پرخاشگر در این زمینه مشكلات بیشترى دارند. براساس نظریه داج (1982) در موارد رفتارهاى مبهم كه نیات پرخاشجویانه و یا نیكوكارانه واضح نیست، نحوه برخورد كودكان شدیدا پرخاشگر متفاوت از سایر خردسالان است. احتمالا در وضعیتهاى مبهم، این افراد واكنش خصمانه نشان مىدهند، چنانچه گویى طرف مقابل در رفتار خود قصد آسیب رساندن و پرخاش داشته است. پسران پرخاشگر كردار دیگران را به گونهاى خاص تفسیر نموده و بیش از بقیه، پرخاشگرى را در دیگران مىبینند، تا آنجا كه گویى جهان و جهانیان را خصمانه و تهدیدآمیز تلقى مىنمایند. البته طبق برداشتهاى داج و فریم (1982) شاید بتوان براى دیدگاههاى ویژه كودكان پرخاشگر مبنایى در واقعیت جستوجو نموده و ریشه آن را در تجارب خاص آنان یافت. زیرا آنان علاوه بر اینكه بیش از بقیه همسالان خویش آغاز گر رفتارهاى پرخاشگرانه بىدلیل هستند، بیش از سایرین نیز در تیررس حملات خشمگینانه واقع مىشوند. (19)
پىنوشتها:
1- مهدى محىالدین بناب، روانشناسى انگیزش و هیجان، تهران، نشر دانا، چاپ اول، 1374، ص 55.
2- روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، دفتر همكارىحوزهودانشگاهتهران،تهران،1375، ص 495
3- محمدكریم خداپناهى، جزوه روانشناسى فیزیولوژیك، ارائه شده در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره)، قم، 1377، ص 46
4- كارون تاواریس، روانشناسى خشم، ترجمه احمد تقىپور و سعید درودى، تهران، نشر خاتون، چاپ دوم، 1373، ص 58
5 و 6- هزى پاول ماسن و همكاران، رشد و شخصیت كودك، ترجمه مهشید یاسایى، تهران، مركز نشر، چاپ دوازدهم، 1377، ص 425 و 426
7- منبع شماره 2، ص 495
8 و 9- هزى پاول ماسن و همكاران، پیشین، ص 426
10- مهدى محىالدین بناب، پیشین، ص 56
11- منبع شماره 2، ص 496
12- مهدى محىالدین، پیشین، ص 56
13- روانشناسى(2)، ص 822
14- منبع شماره 2، ص 497
15- كریم خداپناهى، پیشین، ص 47
16- منبع شماره 2، ص 500
17- هزى پاول ماسن و همكاران، پیشین، ص 430
18- ملامحسن فیض كاشانى، المحجةالبیضاء، ج 5، مكتبه الصدوق، تهران، ص 305
19- مهدى محىالدین بناب، پیشین، 61
https://www.nedayemehr.ir/images/article/no-image-content.jpg
///