در فارسى «خلاقیت» به معناى ابداع، 2 نوآورى، ایجاد و آفرینندگى به كار مى رود. در این موقعیت، فرد با تركیب كردن، یك پدیده نو مى سازد. همانند هوش، توانایى خلاقیت نیز در افراد مختلف متفاوت است. از نظر آبراهام مزلو ، خلاقیت و خود شكوفایى 3 در رأس هرم قرار مى گیرد و طى سلسله مراتبى، كه براى نیازهاى انسان مطرح مى كند، باید از پایین ترین طبقه شروع كرد تا به رأس هرم كه خود شكوفایى است رسید.
اولین و پایین ترین طبقه، نیازهاى فیزیولوژیك است; نیازهایى همچون آب، غذا، هوا و مانند آن كه بین انسان و حیوان مشترك بوده و براى ادامه حیات لازم و ضرورى است. دومین طبقه، نیاز به امنیت است كه شامل امنیت جانى، مالى و شغلى مى شود. سومین طبقه، نیاز به محبت و عشق است; زیرا هر فردى در زندگى نیاز به دوست داشتن دارد. چهارمین طبقه، نیاز به عزّت نفس و ابراز وجود است; شخص دوست دارد در جمع مطرح شود. پنجمین و بالاترین طبقه، كه در رأس هرم قرار مى گیرد، نیاز به خودشكوفایى است، كه اگر مراحل قبل طى شود فرد به خلاقیت مى رسد. آبراهام مزلو دو نوع خلاقیت را توضیح مى دهد: خلاقیت اولیه و خلاقیت ثانویه. خلاقیت اولیه از ناخودآگاه سرچشمه مى گیرد و در زمان كودكى بین همه انسان ها مشترك است. كودكان به واسطه آن خیالبافى 4 مى كنند، لذت مى برند و رفتار خلاق آمیز از خود بروز مى دهند. این نوع خلاقیت اغلب با پشت سر گذاشتن كودكى از بین مى رود. اما خلاقیت ثانویه مبتنى بر عقل سلیم 5 و منطق صحیح است.
نیاز به خودشكوفایى نیاز به عزّت نفس نیاز به محبت و عشق نیاز به امنیت نیازهاى فیزیولوژیك سلسله مراتب نیازهاى مزلو سلسله مراتب نیازهاى مزلو براى رسیدن به خلاقیت، كوشش و تلاش عامل بسیار مهمى است و داشتن هوش بالا دلیل كافى براى به خلاقیت رسیدن نیست. براى مثال، پاولف ، فیزیولوژیست روسى، سال هاى زیادى روى بزاق سگ تحقیق كرد تا اینكه در سال 1904 براى اولین بار برنده جایزه نوبل شد. بسیارى از افراد به محض آنكه با شكستى روبه رو مى گردند دست از تلاش برداشته و اعتماد به نفس خود را از دست مى دهند، اما افراد خلاق شكست را مقدّمه پیروزى مى دانند.
بنابراین، رشد و توسعه خلاقیت به عوامل فردى و اجتماعى مثل خانواده، هوش، ویژگى هاى شخصیتى و غلبه بر موانع و مشكلات وابسته است. گرچه توانایى تفكر خلاق به صورت فطرى و طبیعى به طور بالقوّه در انسان ها وجود دارد، اما ظهور و بروز آن مستلزم پرورش و تربیت آن است.
صاحب نظران تعاریف گوناگونى از خلاقیت ارائه داده اند كه در ذیل به برخى از آن ها اشاره مى شود:
گیزلین ( Chiselin ) خلاقیت ر
ارائه كیفیت هاى تازه از مفاهیم و معانى مى داند.
از نظر تایلور ( taylor ) خلاقیت، شكل دادن تجربه ها در سازمان بندى هاى تازه مى باشد.
استین ( stein ) خلاقیت را فرایندى مى داند كه نتیجه آن یك كار تازه باشد كه توسط گروهى در یك زمان به عنوان چیزى مفید، رضایت بخش و قابل قبول تلقّى گردد.
ورنون ( vernon ) معتقد است خلاقیت توانایى شخص در ایجاد ایده ها، نظریه ها، بینش ها یا اشیاى جدید و نو و بازسازى مجدد در علوم و سایر زمینه هاست كه به وسیله متخصصان به عنوان پدیده اى ابتكارى قلمداد گردد و از لحاظ علمى، زیبایى شناسى، 6 فناورى و اجتماعى با ارزش باشد.
استنبرگ ( stenberg ) تفكر خلاق را تركیبى از قدرت ابتكار، انعطاف پذیرى و حساسیت در برابر نظریاتى مى داند كه یادگیرنده را قادر مى سازد كه خارج از تفكر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد كه حاصل آن رضایت بخشى و احتمالا خشنودى دیگران خواهد بود.
مایر ( mayer ) خلاقیت را توانایى حل مسائلى مى داند كه فرد پیش تر آن ها را نیاموخته است.
سیكزنتمى هال ( cikzentmihalyi ) معتقد است كارهاى خلاق فرد از اجتماعى كه در آن زندگى مى كند جدا نیست; زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایى نمى باشد.
به طور كلى، در خلاقیت باید به عوامل روانى و شخصیتى و عوامل محیطى توجه كافى مبذول داشت. خلاقیت یك فرد مانند اكوسیستم در زیست شناسى است كه موجودات زنده را با یكدیگر و اكوسیستم آن ها مرتبط مى كند. اكوسیستم یك فرد خلاق شامل عوامل و شرایط محیطى و مادى، تجهیزات و وسایل، شرایط زمانى و مكانى كه فرد در آن زندگى مى كند، منابع مالى و حمایت كننده، عوامل احساسى و عاطفى و فكرى او، اعتماد به نفس، علاقه و انگیزه، دسترسى او به منابع مطالعه و مانند آن ها مى باشد. با توجه به مطالب بیان شده، در خلاقیت مفهوم تازگى، 7 ابتكار و عوامل شخصیتى و اجتماعى مورد تأكید صاحب نظران مى باشد. البته خلاقیت مسئله پیچیده اى است و به همین دلیل تورنس پس از پنجاه سال تحقیق و مطالعه در زمینه خلاقیت مى گوید: تعریف صریح و جامعى از خلاقیت نمى توان ارائه داد.
آزوبل مى گوید: خلاقیت یكى از مبهم ترین و مغشوش ترین اصطلاحات در روان شناسى و تعلیم و تربیت است.
مشكل و ابهام در خلاقیت این است كه مفهوم آن انتزاعى و تازه است و نمى توان معیار و ملاك دقیقى براى ارزیابى آن ارائه داد.
دیدگاه هاى مربوط به خلاقیت
در ارتباط با خلاقیت دیدگاه هاى متفاوتى وجود دارد. برخى بر این عقیده اند كه نتیجه خلاقیت باید به صورت عینى و ملموس باشد، ولى عده اى دیگر معتقدند كه بیان یك اندیشه خلاق نیز رفتارى خلاق است.
مراحل خلاقیت در همه افراد روندى یكسان ندارد و در افراد مختلف، متفاوت است. برخى از صاحب نظران مى گویند: ویژگى هاى شخصیتى افراد خلاق جنبه ارثى دارد، بعضى دیگران آن را اكتسابى 8 و مبتنى بر یادگیرى مى دانند.
در نظام آموزش و پرورش تأكید بر هوش دانش آموزان و دانشجویان است; تصور بر این است كه هركسى معدل عالى داشت با هوش تر و با استعدادتر است. تصور دیگر این است كه هركس تحصیلات تكمیلى و عالى داشته باشد در ایجاد خلاقیت و نوآورى حرف آخر را مى زند، در صورتى كه تحصیلات بالا مساوى با خلاقیت نیست. براى مثال، تلگراف به وسیله مورس ، كه یك نقاش بود، اختراع گردید.
در ارتباط با سن و خلاقیت دیدگاه هاى متفاوتى وجود دارد. برخى شواهد نشان مى دهند جوانان خلاق ترند; چون انرژى بیشترى دارند، قدرت جسمى و انگیزه پیشرفت 9 در آنان بسیار بالاست و درصد كنجكاوى و تجسس آن ها زیاد است. برخى دلایل دیگر حاكى از آنند كه افراد مسن خلاق ترند; زیرا تجربه بیشترى دارند و دانش آن ها بالاتر است. این دیدگاه طرفدار بیشترى دارد.
البته باید در نظر داشت كه در سنین بالا استعدادهاى ذاتى و ارثى انسان افزایش نمى یابد و چه بسا انسان درصدى از توانایى هاى جسمى خود را از دست بدهد و به عوارضى همچون كم شنوایى، ضعف بینایى و كاهش حافظه مبتلا شود، اما خلاقیت كه پشتوانه آن تمرین و تجربه و دانش است مى تواند با گذشت زمان افزایش یابد.
از مطالب بالا نتیجه مى گیریم كه خلاقیت در سنین مختلف امكان پذیر است و هر فردى مى تواند از استعدادهاى خود به خوبى استفاده نماید، مشروط به آن كه از دوران كودكى استعدادها پرورش یابند; زیرا استعدادهاى انسان، مثل موسیقى، ریاضى، هنر، ادبیات و مانند آن، هر كدام نیاز به آموزش ویژه دارد. بسیارند افرادى كه استعداد بالایى داشته اند، ولى به دلیل فقر آموزشى و فرهنگى استعداد آنان پرورش نیافته است.
در مكتب گشتالت ، بنیان تفكر خلاق بر كل گرایى استوار است. ورتایمر ، از دانشمندان بزرگ این مكتب، معتقد است خلاقیت به تفكر كلى پیرامون حل مسئله 10 بستگى دارد. بنابراین، لازم است مربیان تربیتى در ارائه مطالب به دانش آموزان، مسئله را به عنوان یك موقعیت كلى در نظر بگیرند و شاگردان نیز براى یافتن راه حل، مسئله را در شكل كلى ببینند; زیرا اگر ماده اصلى حل مسئله درك گردد مى توان آن را به شرایط دیگر انتقال داد و این تنها راه تفكر خلاق است.
مراحل و ویژگى هاى تفكّر خلاق از دیدگاه ورتایمر عبارت است از:
الف. گروه بندى; در این مرحله ساختاربندى و سازمان دهى مجدد در عملیات تقسیم یا كل به كل هاى كوچك تر دیده مى شود كه در ارتباط با هم مسئله ادراك مى گردد.
ب. در این مرحله فرایند حل مسئله با تلاش براى رسیدن به روابط درونى شروع مى شود و فرد تلاش مى نماید طبیعت متقابل درونى آن را كشف كند.
ج. در تفكر خلاق، روابط برجسته و مشخص در ساختار درونى موقعیت نقش مهمى به عهده دارد.
د. در تفكر خلاق، ویژگى خاصى درباره معناى عملكرد بخش ها وجود دارد كه همان قطعیت روابط براى حل مسئله و درك و فهم فرمول است.
هـ.. كل فرایند عبارت است از یك خط مستمر فكرى و نه جمع عددى عملیات مجزا و خرد شده. هیچ گامى به طور مطلق با عملكرد خود فهمیده نمى شود، بلكه بر عكس هر گام در ارتباط با كل موقعیت معنا پیدا مى كند.
پیروان مكتب گشتالت معتقدند حل مسئله از طریق بینش و بصیرت، متفاوت از آزمایش و خطاست; زیرا در روش آزمایش و خطا، آنچه را كه مى دانیم به ترتیب استفاده مى كنیم و تكرار آزمایش، كاهش خطا را به دنبال دارد تا در نهایت مسئله حل شود، ولى در روش شناختى یك راه حل ناگهانى براى مسئله جدید بدون آزمایش و خطا پیدا مى شود كه مستقل از دانش و تجربه خاص افراد در رابطه با مسئله است. كهلر مى گوید اگر فرد صرفاً به مسائل گذشته تكیه نماید مسئله لاینحل مى ماند و اغلب تجارب گذشته مانع تفكر خلاق هستند; زیرا فكرى كه مبتنى بر تجارب قبلى است با فكر مولدى كه چیزهاى كاملا تازه ایجاد مى كنند متمایز است. آزمایش كهلر با میمون در قفس كه باعث فكر مولد میمون براى پایین آوردن موز از بالاى قفس شد از این نوع است.
مكتب انسان گرایى معتقد است كه همه افراد مى توانند از قواى خلاق خویش بهره گیرند و خلاقیت را تنها به امور خارق العاده نسبت نمى دهند. بنابراین، خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلكه فعالیت ها، فرایندها و نگرش ها را هم شامل مى شود. راجرز ، دانشمند بزرگ این مكتب، مى گوید: ظهور یك فرآورده ارتباطى نوظهور در علم از یك سو، از بى همتایى فرد سرچشمه مى گیرد و از دیگر سو، از مواد، رویدادها، مردم یا اوضاع و احوال زندگى. بنابر این دیدگاه، براى رشد خلاقیت باید با ایجاد شرایط بیرونى، از جمله آزادى و امنیت روانى، امكان ظهور و بروز توانایى بالقوه افراد را فراهم نمود. راجرز مى گوید: انگیزه اصلى خلاقیت، گرایش 11 انسان در به فعالیت درآوردن خویشتن، كشش به سوى گسترش، رشد، پختگى، گرایش به آشكارسازى و به كار انداختن همه قابلیت هاى ارگانیزمى یا خویشتن است. بنابراین، فرد خلاق كسى است كه استعداد بالقوه انسان بودنش كامل است. راجرز براى تحقق خلاقیت سه شرط اصلى را مهم مى داند:
1. باز بودن راه تجربه و انعطاف در برابر پندارها، باورها، ادراك ها و فرضیه ها;
2. ارزیابى درونى كه اساس ارزیابى فرد خلاق در درون خویش است، گرچه به نظریات دیگران نیز توجه دارد;
3. طراحى فرضیه هاى نامعقول، قرار دادن ماهرانه عناصر در كنار ناممكن ها، بیان مسائل خنده دار و انواع بازى ها كه منجر به نوآورى گردد و قدرت بازى با عناصر و مفاهیم از مسائل مهم است.
در مكتب روان سنجى 12 به خلاقیت از زاویه آزمون ها نگریسته مى شود و تلاش مى گردد با استفاده از ابزار و وسایل كمّى، خلاقیت انسان ها اندازه گیرى شود. گیلفورد ، از پیروان این مكتب، خلاقیت را عبارت از تفكر واگرا مى داند كه یك جستوجوى ذهنى بوده و به دنبال تمام راه حل هاى ممكن براى حل یك مسئله است.
ویژگى هاى تفكر خلاق از دیدگاه گیلفورد عبارت است از:
1. سیالى 13 (روانى): توانایى برقرارى رابطه معنى دار بین فكر و اندیشه و بیان; این توانایى به كمیت پاسخ ها مربوط است و راه حل هاى متعددى را دربر مى گیرد.
2. اصالت (ابتكار): توانایى تفكر به شیوه غیرمتداول و خلاف عادت رایج كه بر مبناى ارائه پاسخ هاى غیرمعمول مى باشد.
3. انعطاف پذیرى: 14 توانایى تفكر به راه هاى مختلف براى حل مسئله جدید.
4. بسط: توجه به جزئیات در هنگام یك فعالیت.
فرایند خلاقیت
دانشمندان فرایندهاى متفاوتى را در زمینه راه حل هاى خلاق ارائه نموده اند. والاس معروف ترین فردى است كه در این مورد مراحل خلاقیت را بیان نموده است. وى از چهار مرحله نام مى برد كه عبارتند از:
1. آمادگى: 15 منظور از این مرحله آن است كه باید یك هنرمند و یا دانشمند در ارتباط با زمینه كارى خود از ابعاد مختلف با آن آشنا باشد. شناخت و آمادگى، بررسى و مطالعه، جمع آورى اطلاعات، تمركز و دقت و عوامل بسیار دیگرى مقدّمه اى است براى آمادگى یك فرد خلاق براى رسیدن به خلاقیت و كشف واقعیت ها، در غیر این صورت آمادگى لازم وجود نخواهد داشت.
2. نهفتگى: 16 منظور از نهفتگى این است كه فرد خلاق در ظاهر دست از تلاش براى رسیدن به خلاقیت برداشته است و در مورد مسئله فكر نمى كند. این حالت مانند آتش زیر خاكستر است; به این معنا كه فرد در قسمت ناخودآگاه ذهن شروع به فعالیت مى كند و حالت پنهانى دارد، ولى به ظاهر فعالیتى انجام نمى دهد.
3. اشراق: 17 در این مرحله ناگهان موضوع براى فرد روشن مى گردد و یك حالت ابهام به وى دست مى دهد; یعنى فرد بدون آنكه به موضوع فكر نماید ناگهان به ایده تازه اى دست مى یابد.
4. اثبات: 18 در این مرحله فرد خلاق آنچه را كه به دست آورده مورد ارزیابى و سنجش قرار مى دهد.
هوش و خلاقیت
براى رسیدن به خلاقیت، هوش بالا لازم است ( IQ 120 به بالا)، ولى هر فرد با هوش لزوماً خلاق نیست. تحقیقات گتزلز ( getzels ) و جكسون ( jackson ) كه در رابطه با هوش و خلاقیت بر روى دانش آموزان یك دبیرستان انجام داده اند نشان مى دهد كه دانش آموزان خلاق حتماً جزو با هوش ترین دانش آموزان نبوده اند. والاش ( wallash ) و كوگان ( kogan ) رابطه بین هوش و خلاقیت را به چهار شكل بیان نموده اند:
الف. هوش پایین ـ خلاقیت پایین; در این صورت دانش آموزان از مكانیزم هاى دفاعى مثل فعالیت زیاد و فعالیت ورزشى استفاده مى كنند.
ب. هوش بالا ـ خلاقیت پایین; این دانش آموزان مدام تلاش مى نمایند كه در تحصیل نمرات عالى كسب نمایند و مورد توجه والدین و مربیان قرار گیرند.
ج. هوش پایین ـ خلاقیت بالا; در این صورت دانش آموزان احساس بى لیاقتى و ناكامى 19 داشته و داراى تعارض درونى هستند. البته اگر آن ها در محیطى قرار گیرند كه فشار نباشد موفق هستند.
د. هوش بالا ـ خلاقیت بالا; در این صورت دانش آموزان بر روى رفتارشان كنترل داشته و رفتارهاى كودكانه و بزرگسالانه از خود بروز مى دهند و دانش آموزان موفقى هستند.
میلگرام نیز به چهار سطح توانایى ذهنى اشاره مى كند:
1 . هوش عمومى; 20 توانایى تفكر انتزاعى و حل مسئله منطقى و منظم كه همان نمره هوشى است كه توسط آزمون ها اندازه گیرى مى شود.
2 . هوش خاص: توانایى ذهنى فرد در زمینه اى خاص مانند ریاضى، علوم و مانند آن.
3 . تفكر خلاق عمومى: فرایندى كه راه حل هاى غیرمعمول با كیفیت بالا تولید مى كند. به مسائلى متفاوت از دیگران مى اندیشد و به چیزهایى توجه دارد كه دیگران از آن غافلند.
4 . استعداد خلاق خاص: توانایى خلاق در زمینه اى خاص مانند هنر، سیاست و تجارت.
در مجموع، مى توان نتیجه گرفت كه تفكر خلاق نیاز به هوش بالا دارد، اما صرف داشتن ضریب هوشى بالا خلاقیت را به همراه ندارد، گرچه كم هوشى مانع خلاقیت است.
ویژگى هاى شخصیتى افراد خلاق
از نظر شخصیتى، افراد محافظه كار خواهان حفظ قوانین و حداقل تغییر مى باشند. آن ها دوست دارند زندگى و
كارشان مشابه باشد و از موقعیت هاى مبهم گریزانند. اما افراد پیشرفت گرا دوست دارند وراى قوانین موجود عمل نمایند. آن ها خواستار حداكثر تغییر و نیز عدم شباهت كار و زندگى بوده و موقعیت هاى مبهم را ترجیح مى دهند. طبیعى است كسانى كه محافظه كار هستند به راه هاى موجود توجه دارند و از این رو، كمتر به خلاقیت مى رسند، اما افراد خلاق از شرایط موجود رضایت نداشته و اصول جدیدى را دنبال مى كنند.
تورنس در زمینه ویژگى هاى شخصیتى افراد خلاق مى گوید: خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، كمبودها، مشكلات و خلأهاى موجود در دانش، حدس زدن و تشكیل فرضیه هایى درباره این كمبودها، ارزشیابى و آزمایش این حدس ها و فرضیه ها و احتمالا اصلاح و آزمون مجدد آن ها و در نهایت، نتیجه گیرى.
خانواده و مدرسه از عوامل اجتماعى اصلى تعلیم و تربیت در زمینه رشد خلاقیت هستند. ظهور خلاقیت با ویژگى ها و موقعیت خانوادگى افراد ارتباط بسیار نزدیكى دارد و مى توان با به وجود آوردن محیط مناسب در خانواده خلاقیت را افزایش داد، بخصوص در دوران كودكى كه در شكل گیرى خلاقیت از اهمیت بالایى برخوردار است.
مك كینون بر این عقیده است كه عوامل زیر مى توانند در رشد خلاقیت كودكان مؤثر باشند: استقلال عملى، احترام به كودك، آزادى براى اتخاذ تصمیم، عدم وابستگى زیاد كودك به والدین، آزادى براى تعلیم گرفتن، عدم نگرانى والدین به خاطر كودك، گستردگى ارتباط با دیگران، به گونه اى كه كودك مجبور نباشد فقط خود را با شخصیت والدین تطبیق دهد و فقط با آن ها همانندسازى كند.
بدیهى است اگر در خانواده جو استبدادى حاكم باشد، كودك فقط مقلد والدین و دنباله روى آن هاست و جایى براى آزادى عمل، ابتكار و خلاقیت وجود نخواهد داشت. گتزلز و جكسون بر اساس مطالعات انجام داده به این نتیجه رسیده اند كه والدینِ كودكان خلاق خیلى كم در روش هاى تربیتى از استبداد و محدودیت انضباطى استفاده مى كنند; زیرا مراقبت زیاد از كودك، وابسته بودن او به والدین و جو استبدادى موجب مى گردد كودك كمتر فرصت تجربه كردن و آموختن داشته باشد.
دوینگ ( dewing ) سه ویژگى اساسى را در این زمینه مطرح مى كند:
1. احساس جدایى عاطفى والدین نسبت به كودك;
2. تربیت آزادمنشانه;
3. گرایش قوى فكرى گوناگون و وسیع والدین.
افراد خلاق نگران آن نیستند كه دیگران در رابطه با آن ها چگونه فكر مى كنند. آن ها نیز به تأثیر رفتارشان روى دیگران فكر نمى كنند، بلكه مى خواهند خودشان باشند.
افراد خلاق از نظر شغل، سطح تحصیلات، وضعیت مالى، موقعیت جغرافیایى محل سكونت، جنسیت و مانند آن در هیچ طبقه اى نمى گنجند. آن ها از لحاظ فكرى با دیگران متفاوت و از لحاظ ظاهرى شبیه دیگرانند. در ذیل به برخى از صفات شخصیتى افراد خلاق، كه اغلب اكتسابى و قابل یادگیرى هستند، اشاره مى شود:
1. كنجكاوى: 21 افراد خلاق حتى اگر به درجات بالاى علمى برسند، در درون خود آرام و قرار نداشته و در جستوجوى دانستنى هاى بیشترى هستند. اگر راهى را كه انتخاب كرده اند به نتیجه نرسد و یا پیامد خوشایندى نداشته باشد، به جاى آنكه دست از فعالیت بردارند و افسوس بخورند، سعى بیشترى مى كنند تا آن را به نتیجه مطلوب برساند. افراد خلاق بیشتر یادگیرنده هستند تا یاددهنده و در همه حال كنجكاو.
2. اعتماد به نفس: افراد خلاق انگیزه فراوانى براى رشد و پیشرفت و موفقیت دارند، از خودشان راضى بوده و به خود اعتماد لازم را دارند. آن ها گرچه در زندگى با مسائل و مشكلات روبه رو هستند، اما به حل آن ها ایمان دارند. افراد خلاق نسبت به خود تنفر 22 نداشته و از هر لحظه زندگى لذت مى برند.
3. داشتن هدف در زندگى: افراد خلاق در زندگى خود احساس پوچى، بى هدفى و خلأ ندارند. آن ها احساس مى كنند كه به دنیا آمده اند تا رسالتى بزرگ را به انجام برسانند، از این رو، وقت خود را تلف نمى كنند. افراد خلاق زندگى را دوست دارند.
4. زندگى كردن با توجه به حال: افراد خلاق به جاى آنكه زندگى را در گذشته و آینده جستوجو كنند، به حال توجه داشته و از آن لذت مى برند. این افراد همیشه و در همه حال از زندگى لذّت مى برند; چرا كه انتظار براى لذت بردن در آینده نابخردانه است.
5. عدم احتیاج به تأیید دیگران: این افراد نیازى به تأیید دیگران ندارند. بر عكس اكثریت مردم كه در پى كسب افتخارات هستند، آن ها به این مسئله كه عملكردشان مورد تأیید و پسند دیگران بوده و یا اینكه همه اعمال آن ها قابل تحسین باشد توجهى ندارند.
6. انرژى فراوان: افراد خلاق داراى انرژى و نیروى فراوانى هستند; زیرا نسبت به كار خود و به طور كلى زندگى هیجان خاصى دارند. البته توان و نیروى مافوق طبیعى ندارند، بلكه انرژى آنان حاصل عشق به زندگى است.
7. استقلال فكرى: افراد خلاق احساس
عدم وابستگى به دیگران دارند. آنان پیرو دیگران نبوده و استقلال رأى دارند.
8. تنوع طلب بودن: افراد خلاق از یكسان بودن و غیرقابل تغییر بودن گریزانند. آن ها دوست دارند در زندگى تغییر و تنوع ایجاد كنند و از یكرنگ بودن راضى نیستند.
9. نگرشى مثبت داشتن: افراد خلاق مثبت و سازنده هستند، تظاهر نمى كنند و دروغگو نیستند. آن ها واقع بین هستند و از مكر و ریا در زندگى بیزارند. همیشه نیمه پر لیوان را مى بینند و كمتر به نقاط منفى مى نگرند. آنان امید به آینده دارند.
10. برخورد صحیح با مشكلات: افراد خلاق با مسائل و مشكلات به درستى برخورد مى كنند. آن ها قهرمان پرست نیستند. آن قدر مشغول فعالیت و سازندگى در زندگى خود هستند كه وقت خود را بیهوده صرف سرزنش و ملامت دیگران نمى كنند. در مقابل مشكلات ناله و شكوه سر نمى دهند، بلكه برمى خیزند و به زندگى مى پردازند. لحظات زندگى را صرف سازندگى و شكوفایى كرده و مشكلات را از طریق عقل و منطق حل مى كنند.
موانع خلاقیت
برخى از موانع خلاقیت و مشكلات آن از خود فرد ناشى مى شود و برخى مربوط به عوامل اجتماعى است. بورینگ ( boring ) معتقد است كه پیشرفت دانش، كار ذهن هاى خلاق است، ولى هر ذهن خلاقى كه در پیشرفت علم سهمى دارد با محدودیت 23 روبه روست.
اولین محدودیت، عدم آگاهى است; زیرا هر اختراع به شرطى صورت مى گیرد كه راه به وسیله اختراعات دیگر باز شده باشد. اختراع و پذیرش آن، با عادات فكرهاى فرهنگ یك منطقه و دوره خاص یا روحیه فرهنگى زمان نیز محدود مى شود. اندیشه اى كه در دوره هایى از تمدن عجیب مى نماید، در یك یا دو قرن بعد احتمالا به سادگى به عنوان واقعیت پذیرفته مى شود. دست كم در مورد اندیشه هاى اساسى بروز تغییرات تدریجى یك قاعده است.
از سوى دیگر، موضوعات سطحى تر، مانند چه چیز مهم است یا چه چیزى ارزش انجام دادن و گفتن دارد، سریع تر تغییر مى كنند.
این تغییر تا حدى مدیون كشفیات جدید، تعامل اجتماعى دانشمندانى كه حد اكثر توجه خود را به مسائل خاصى معطوف مى كنند و نیز انگیزش متقابل بین پیشروان و پیروان آن ها و مدافعان و مدعیان آن هاست.
برخى از عوامل مانع خلاقیت هستند; عواملى همچون: ترس از شكست، دلسرد شدن، خرافات، پیروى افراطى از دیگران، تفكرات منفى و عدم انعطاف پذیرى.
عوامل و موانع را مى توان به دو دسته كلى «فردى» (درونى) و «محیطى» (بیرونى) تقسیم كرد. منظور از موانع درونى عواملى است كه به ویژگى هاى شخصى فرد مربوط مى شود و موانع محیطى به موقعیت هایى اطلاق مى گردد كه فرد در رابطه با دیگران دارد.
آمابیل ، دانشمندى كه با 120 دانشمند مصاحبه كرده است، عوامل محیطى را كه موجب خلاقیت مى شود، شامل موارد ذیل مى داند: آزادى، منابع كافى، وقت كافى، جو مناسب، و طرح تحقیق مناسب. وى در همین زمینه عوامل مانع خلاقیت را شامل محدودیت ها، جو نامساعد، وقت ناكافى، طرح تحقیق ضعیف، و رقابت 24 مى داند.
جنبه هاى شخصى و فردى مطلوب از دیدگاه دانشمندان در فرایند خلاقیت شامل انگیزه درونى، تخصص در زمینه موردنظر، تجربه لازم، توانایى هاى شناختى، داشتن شهامت، و ویژگى هاى شخصیتى متنوع است. عوامل و موانع فردى و شخصى نیز عبارتند از: عدم تجربه كافى، نداشتن انگیزه، انعطاف نداشتن، انگیزه بیرونى به جاى انگیزه درونى و عدم مهارت اجتماعى.
بنابراین، اگر بخواهیم موانع خلاقیت را به طور عمیق تر و جزئى تر مورد بررسى قرار دهیم، بهتر است موانع را به دو دسته «موانع فردى» و «موانع بیرونى» تقسیم نموده و عوامل هر كدام را مطالعه نماییم.
موانع فردى
1. عادت: 25 اگر فرد در حل مسائل روشى را انتخاب نماید كه فقط در یك چارچوب خاصى قرار گیرد و همیشه بخواهد طبق آن الگو مشكلات را حل كند، به آن عادت كرده و بدون تفكّر و تعمّق 26 به حل مسائل مى پردازد. بنابراین، فكر را محدود نموده و به خلاقیت، كه لازمه اش تفكّر و تعقّل است، نخواهد رسید.
2. ترس از عدم موفقیت: با توجه به این واقعیت كه چنانچه نتایج به دست آمده از اعمال انسان ها موفقیت آمیز باشد، انسان مورد تشویق قرار مى گیرد و در غیر این صورت، با تنبیه و توبیخ روبه رو مى گردد، بنابراین، انسان ها به دنبال امورى مى روند كه موفقیت به همراه داشته باشد. از این رو، از ریسك كردن، كه لازمه خلاقیت است، دورى مى كنند كه این مانع خلاقیت و آزمایش راه هاى گوناگون مى باشد.
3. عدم انعطاف پذیرى: یكى دیگر از موانع خلاقیت این است كه افراد در چارچوب و قالب مشخصى فكر و عمل مى كنند و به جهات مختلف توجه ندارند كه این مسئله موجب محدودیت فكرى
مى شود. همچنین برخى مواقع، تعصب و پیشداورى مانع ارزیابى صحیح مى گردد.
4. عدم اعتماد به نفس: در برخى مواقع، افراد از توانایى و استعداد بالایى برخوردارند، اما جرئت، شهامت و اعتماد به خود را ندارند و فكر مى كنند نظر آن ها اشتباه است و حتى از بیان آن خوددارى مى كنند. این نگرش موجب مى گردد خود را باور نداشته و احساس خود كم بینى، حقارت، كمرویى و به طور كلى، ویژگى هاى شخصیتى منفى پیدا نمایند. عدم اعتماد به خویشتن مانعى براى بروز خلاقیت است.
5. دورى از موقعیت هاى مبهم: در بسیارى موارد انسان ها از امور و موقعیت هایى كه پیچیده و مبهم هستند دورى مى كنند و به دنبال روش ها و راه حل هاى مطمئن و بدون دردسر مى گردند، ابهام و اشكال در امور را نمى پسندند و نمى خواهند ذهن خود را مغشوش نمایند. حال آن كه عنایت به موقعیت هاى مبهم و پیچیده از ویژگى هاى انسان هاى خلاق است.
موانع بیرونى
1. آداب و رسوم: در بسیارى از موارد آداب و رسوم و سنن اجتماعى افراد را مجبور مى سازد كه طبق الگوها و خواسته هاى فكرى و رفتارى جامعه خود عمل نمایند و به غیر از آن فكر نكنند. این جبر اجتماعى و ایجاد محدودیت و سنت پرستى، كه برخى مواقع حتى با انحرافات همراه است، تعصب خاصى را ایجاد مى كند كه مانع خلاقیت بوده و جلوى ایجاد الگوى تازه را مى گیرد.
2. همرنگى: 27 در برخى موارد افراد از اینكه با دیگران متفاوت باشند هراس دارند. از این رو، رأى و عقیده خود را مطابق با دیگران ساخته و راهى را انتخاب مى كنند كه دیگران در آن مسیر باشند. این عامل باعث مى شود آنان در چارچوبى عمل كنند كه دیگران عمل كرده اند. بنابراین، جلوى ابتكار و خلاقیت، كه لازمه آن پاسخ هاى غیرمعمول است، گرفته مى شود.
3. قوانین و مقررات: گرچه رعایت قوانین و مقررات براى هر فرد واجب است تا نظم در جامعه حكمفرما باشد، اما برخى مواقع عدم انعطاف در قوانین مانع رشد تفكر خلاق است. مثلا، قوانین آموزشى در تعلیم و تربیت بدون توجه به تفاوت هاى فردى 28 خود مانعى براى بروز خلاقیت دانش آموز است.
4. شغل: برخى مواقع فعالیت هاى یكنواخت در شغل و حرفه باعث مى گردد كه فرد به آن فكر نكرده و از روى عادت به صورت مكانیكى بدون تعمق و تفكر به امور زندگانى بپردازد. علاوه بر آن، خستگى و كمبود وقت اجازه فكر كردن را به فرد نمى دهد. بنابراین، خلاقیت كه از ویژگى هاى آن عدم یكنواختى است رعایت نشده و مسئولیت هاى ادارى و شغلى جلوى خلاقیت فرد را مى گیرد.
5. نگرانى و ترس از عدم استقبال اجتماعى: امور خلاق كه جنبه نوآورى دارد و تازه و جدید مى باشد، ممكن است ابتدا مورد توجه اجتماع قرار نگیرد و افراد از تحقیر و سرزنش ترس داشته باشند و دست از تفكر خلاق بردارند. تاریخ جهان بشریت چه بسیار دانشمندانى را به خود دیده است كه مورد تمسخر، تحقیر و توهین واقع گردیده اند. بنابراین، ترس و نگرانى مانعى براى خلاقیت است. این مسئله را در تعلیم و تربیت نیز مى توان مشاهده نمود. تورنس مى گوید: «در بیشتر كلاس ها دانش آموزى كه یك ایده یا محصولى غیرعادى ارائه مى دهد در معرض یك خطر قرار مى گیرد. بدین ترتیب، دانش آموز باید خیلى شجاع باشد تا بر
ایده اش پافشارى كند; زیرا این چنین ایده هایى را اغلب مسخره كرده و احمقانه و عجیب قلمداد مى نمایند.»
پرورش خلاقیت
صاحب نظران در زمینه روش هاى آموزش و پرورش خلاقیت نظریاتى را ابراز كرده اند. به عنوان نمونه، تورنس ، دانشمند معروف، براى رشد و پرورش خلاقیت توصیه هایى را به والدین و مربیان مى نماید تا از این طریق بتوانند زمینه را براى بروز خلاقیت فرزندان و متربیان خود آماده نمایند. این توصیه ها عبارتند از:
1. تجسم 29 قوى: توانایى تصور و تجسم اشیا، مفاهیم و فرایندها امكان بروز خلاقیت را بیشتر مى كند. بهتر است تصویرها زنده، متنوع، روشن و قوى باشند. تحریك كنجكاوى، انواع بازى هاى فكرى، نقاشى، تجسم آنچه بیان یا خوانده مى شود و دستكارى تصاویر روش هاى مفیدى براى این مهارت مى باشد.
2. درك مطلب: در این زمینه باید مطلب اصلى فهمیده شود و موارد غیراساسى و بى مورد را كنار گذاشت. براى آموزش این مهارت به عنوان نمونه مى توان داستانى را براى كودكان خواند و از آن ها خواست تا اصل مطلب را به تصویر بكشند و یا آن را به شعر درآورند و یا خلاصه نمایند. هرچه مطلب ساده و روشن باشد، دریافت اصل مطلب راحت تر است.
3. توجه به عواطف: در نظر گرفتن احساسات و عواطف نقش بسزایى در رشد و یا عدم رشد خلاقیت دارد. عواطف مى تواند باعث شور و شوق شود و یا در جنبه منفى عامل بازدارنده باشد.
4. قدرت تخیل: در این روش فرد خود را جاى چیز دیگر قرار مى دهد. روش هاى پرورش تخیل بسیار متنوع است; مثل خواندن و نوشتن داستان هاى تخیلى و علمى. اختراعات و ابداعات بسیار زیادى وجود دارند كه نتیجه قدرت تخیل افراد است.
5. ابتكار: 30 در این روش باید از فرد خواست تفكر عادى و آنچه را كه عادت كرده است كنار بگذارد و به تفكر غیرمعمولى توجه نماید. او نباید از اینكه تفكرى متفاوت با دیگران دارد اضطراب داشته باشد.
6. توانایى درونى: رشد و پرورش تجسم مسائل پنهانى و درونى مى تواند نقش مؤثرى در خلاقیت داشته باشد. تمركز، دقت و توجه به مسائل درونى فرایند خلاقیت را تسهیل مى نماید.
7. بررسى راه هاى متفاوت: والدین و مربیان باید از كودكان بخواهند راه حل هاى گوناگونى را براى حل مسائل در نظر گیرند. یافتن راه حل هاى متفاوت و دورى از انتقاد 31 نسبت به ایده ها و عدم محدودیت در ارائه اندیشه ها زمینه را براى خلاقیت مهیا مى نماید.
8. شوخ طبعى: 32 از ویژگى هاى افراد خلاق شوخ طبعى است. شوخ طبعى به این معناست كه فرد مسائل بى ربط و نامناسب را كه بر خلاف آداب معمول است به هم مربوط مى سازد. بنابراین، باید آن را تقویب و تأیید نمود.
9. زود قضاوت نكردن: باید به كودكان آموزش داد كه از قضاوت عجولانه بدون تفكر و پیشداورى و تعصب خوددارى نمایند و در داورى تفكر و استدلال را مدنظر قرار دهند.
10. نگاهى دوباره: از مسائل مهم خلاقیت، داشتن نگرشى متفاوت است. فرد خلاق به دنبال جنبه هاى جدیدى است.
تغییر نقش از روش هاى مؤثر در خلاقیت است; مثلا، جابه جایى نقش ها مانند معلم ـ دانش آموز، والدین ـ كودك مى تواند نقش ها را تغییر داده و اندیشه هاى جدیدى به وجود آورد.
نقش معلم در پرورش خلاقیت
بررسى و مطالعه زندگى انسان هاى خلاق حاكى از آن است كه هنگامى خلاقیت به شكوفایى مى رسد كه شخص بتواند بین آنچه در درون دارد و آنچه از محیط مى آموزد ارتباط برقرار نماید; بدین معنا كه طبیعت یا فطرت با تربیت هماهنگ باشد. بنابراین، براى رشد و گسترش خلاقیت، باید مربیان تربیتى به نكات زیر توجه كافى مبذول دارند: سؤالات بحث انگیز مطرح نمایند، از وسایل كمك آموزشى بهره بگیرند، ارتباط مسائل درسى را با واقعیت هاى زندگى بیان نمایند، از محركات مختلف مثل تصاویر و نمودار استفاده كنند، به تخیلات دانش آموزان اهمیت دهند، اعتماد به نفس دانش آموزان را تقویت كنند، در دانش آموزان احساس آرامش ایجاد نمایند، مطالب درسى را با مطلب قبلى و تجارب دانش آموزان تنظیم كنند، فعال بودن دانش آموزان در جریان درس را مورد توجه قرار دهند، فرصت فكر كردن به دانش آموزان بدهند، تحقیق و جستوجو را تقویت كنند، به درك و فهمیدن بیش از حفظ كردن 33 عنایت داشته باشند، به افكار و عقاید دانش آموزان احترام بگذارند، از پاسخ ها و سؤالات عجیب و غریب و بى ربط دانش آموزان ناراحت نشوند و از آن استقبال نمایند، به كیفیت یادگیرى اهمیت بدهند، روش بحث و گفتوگو را انتخاب نمایند، برخى مواقع از خود دانش آموزان بخواهند مسائلى را مطرح كنند، به راه ها و جواب هاى مختلف توجه كنند نه اینكه فقط یك راه حل مشخص و معین را مدنظر داشته باشند، و قدرت تجزیه و تحلیل و انتقادى بودن را در دانش آموزان رشد دهند.
روش تدریس معلم از نكات قابل اهمیت در پرورش خلاقیت است. بنابراین، روش تدریس او باید اكتشافى
و فعال باشد، یعنى روش هایى را به كار بندد كه دانش آموزان را به فعالیت وادارد، جلسات بحث و گفتوگو تشكیل دهد و آن ها را با مسائل روبه رو سازد. معلم باید دانش آموزان را به خطرپذیرى معقول تشویق نماید. منظور از خطرپذیرى به مخاطره انداختن زندگى نیست. دانشمندانى همچون شكسپیر (نمایش نامه نویس)، داستایوسكى (داستان نویس) و پیكاسو (نقاش) با خطرپذیرى، به چنین موفقیت هایى دست یافتند. بنابراین، شكیبایى و صبر در برابر شكست را باید به دانش آموزان آموخت.
دانشمندان، دنیا را فقط سیاه و سفید نمى بینند و فعالیت هایشان را به صورت قانون همه یا هیچ تنظیم نمى كنند، آن ها بارها تغییر عقیده مى دهند و سبك خود را عوض مى كنند و مكرر آثارشان را بازبینى مى كنند تا نتیجه مطلوبى بگیرند و هیچ گاه آن را تكمیل شده تلقّى نمى كنند.
به دانش آموزان باید فرصت آزمایش و خطا داد و نباید به خاطر اشتباه در شیوه تفكر، آن ها را تنبیه و جریمه نمود. برخى مواقع پاسخ دانش آموزان فقط به خاطر آنكه مورد انتظار معلم نیست و با اندیشه او همخوانى ندارد اشتباه تلقّى مى شود. در صورتى كه خطا زمینه ساز چالش فكرى و ابزارى براى تكوین اندیشه است. از این رو، به دانش آموزان باید اجازه داد از خطا كردن نهراسند; زیرا همه افراد خطا مى كنند و بهتر است آن ها شهامت، شجاعت، تهوّر و جوشش فكرى براى ابداع و خلاقیت داشته باشند و هنگام اشتباه به جاى تنبیه و سرزنش، هدایت و ارشاد شوند.
منابع
ـ آلن راس، روان شناسى شخصیت (نظریه ها و مفاهیم) ، ترجمه سیاوش جمالفر، روان، چ دوم، 1375;
ـ احمد به پژوه، «كودكان چگونه رفتار مى كنند؟ همان گونه كه با آن ها رفتار مى شود»، مجله پیوند ، ش 29، 1360;
ـ ارنست هیلگارد، زمینه روان شناسى ، ترجمه براهنى و همكاران، تهران، رشد، 1369;
ـ استانلى توركى، روان شناسى كودك ناسازگار ، ترجمه سلما قوامى، تهران، شركت سهامى، 1375;
ـ اوبرى مینگ، مقدمه اى بر رفتارشناسى ، ترجمه عبدالحسین وهاب زاده، مشهد، نیكا، 1372;
ـ ایروین جى، ساراسون، روان شناسى مرضى ، ترجمه بهمن نجاران، تهران، رشد، 1373;
ـ ایوان پترویچ پاولف، بازتاب هاى شرطى ، ترجمه یوسف كریمى و جواد قهرمانى، تهران، رشد، 1372;
ـ بى آر، هرگنهان، مقدمه اى بر نظریه هاى یادگیرى ، ترجمه على اكبر سیف، تهران، دوران، چ چهارم، 1377;
ـ بى اف. اسكینر، فراسوى آزادى و شأن ، ترجمه على اكبر سیف، رشد، 1370;
ـ تیموتى كاستلو، روان شناسى نابهنجارى ، ترجمه نصرت الله پورافكارى، تهران، آزاد، 1373;
ـ چریل. ال، اسپالدینگ، انگیزش در كلاس درس ، ترجمه محمدرضانائینیان و اسماعیل بیابانگرد،تهران، مدرسه، 1377;
ـ حبیب الله قاسم زاده، رفتار درمانى ، تهران، جهاد دانشگاهى، 1370;
ـ حسن شعبانى، مهارت هاى آموزش و پرورش (روش ها و فنون تدریس) ، تهران، سمت، چ پنجم، 1374;
ـ حسین آزاد، آسیب شناسى روانى ، تهران، بعثت، چ دوم، 1373;
ـ حمزه گنجى، بهداشت روانى ، تهران، ارسباران، 1376;
ـ ساموئل بال، انگیزش در آموزش و پرورش ، ترجمه على اصغر مسدد، شیراز، انتشارات دانشگاه شیراز، 1373;
ـ سیامك رضا مهجور، روان شناسى بازى ، شیراز، راهگشا، چاپ پنجم، 1376;
ـ شكوه نوابى نژاد، رفتارهاى بهنجار و نابهنجار كودكان و نوجوانان و راه هاى پیشگیرى و درمان نابهنجارى ها ، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چ سوم، 1372;
ـ على اكبر سیف، تغییر رفتار و رفتار درمانى (نظریه ها و مفاهیم) ، تهران، دانا، 1373;
ـ ـــــ ، روان شناسى پرورشى ، تهران، آگاه، چ هفتم، 1371;
ـ على فائضى، جایگاه روش هاى تنبیه در تعلیموتربیت ،تهران،فیض كاشانى،1370;
ـ على قائمى، تربیت و بازسازى كودكان ، قم،انتشارات دفترتبلیغات اسلامى،1358;
ـ ـــــ ، خانواده و كودكان دشوار ، تهران، امیرى، 1373;
ـ كرومبولتز، تغییر دادن رفتارهاى كودكان و نوجوانان ، ترجمه یوسف كرمى، تهران، فاطمى، چ هفتم، 1375;
ـ مایكل یونگ، تروبریاندها ، ترجمه عباس مخبر، خرمشهر، طرح نو، 1373.
ـ میرعبدالحسین نقیب زاده، نگاهى به فلسفه آموزش و پرورش ، تهران، طهورى، چ چهارم، 1371.
* ـ عضو هیئت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم.
1 . Creativity .
2 . Invention .
3 . Self – realization .
4 . fancy .
5 . Common sense .
6 . esthetics .
7 . novelty .
8 . acquied .
9 . achievement .
10 . problem – solving .
11 . disposition .
12 . psychometrics .
13 . fluency .
14 . flexibility .
15 . preparation .
16 . incubation .
17 . illumination .
18 . verification .
19 . frustration .
20 . general intelligence .
21 . curiosity .
22 . hatred .
23 . restriction .
24 . competition .
25 . habit .
26 . reflection .
27 . conformity .
28 . individual differences .
29 . visualization .
30 . originality .
31 . criticism .
32 . sense of humor .
33. commit to memory.
https://www.nedayemehr.ir/images/article/no-image-content.jpg
///